پيام
+
[تلگرام]
خوب حرف بزن، مرا فريب ده و بر گرده ام سوار شو!!
پس از اولين حضور حجت الاسلام رئيسي در برنامه گفتگوي خبري، واکنش هاي زيادي منتشر شد.
طبيعتا يک گفتگو يا سخنراني - به مثابه يک مصنوع بشري-خالي از عيب و نقص نيست و در هر صورتي مي تواند بهتر هم بشود، اما برخي واکنش ها خاص و عجيب و نشان دهنده سقوط مباني سياسي بخشي از جامعه است.
فارغ از نقد و نظر نخبگان و دلسوزان، جماعتي ايراد ميگيرند که
چرا رئيسي وعده اي نداد!؟
چرا مثل عوام حرف زد!؟
و چرا...!؟
آنها در اصل مي گويند؛
چرا رئيسي در چشم ما زل نزد و با اعتماد به نفس دروغ نگفت!؟
چرا به جاي صداقت، با بالا و پايين بردن تن صدايش، دل ما را نلرزاند تا شيفته هنر هاي نمايشي او بشويم و رايمان را تقديمش کنيم!؟
چرا به جاي اخلاص در کلام و توکل بخدا سعي نکرد با«زبان بدن» در نقش يک «شو من» ظاهر شود!؟
چرا به جاي اين حرفها، وعده دروغيني نگفت که ما دهانمان از تعجب باز بماند و «عقل» از سرمان بپرد!؟
آري! اينها سخت عادت کرده اند که کسي اگاهانه فريبشان بدهد و اگاهانه فريب بخورند!
عادت کرده اند که وعده هاي رنگارنگ بشنوند و بعد هم که تکذيب شد، به روي خودشان نياورند!
بنظر واژه «مازوخيست سياسي» شايسته اين مدل تفکر است.
اما «رئيسي» که من ميشناسم اهل قبيله«صداقت»است و زباني جز«حقيقت» ياد نگرفته.
او اخلاق و انصاف را بر هر چيز ديگري ترجيح داده و مي دهد و به قول خودش، فقط بدنبال«راي حلال» مردم است.
*اين نوشته به معناي فقدان نقد و نظر بر آن برنامه نيست.
@H_shamsian